خرید کتاب نون والقلم
جستجوی کتاب نون والقلم در گودریدز
عنوانها: ن والقلم؛ نون والقلم؛ نویسنده: جلال آل احمد؛ نخستین خوانش: اول آگوست سال 1976 میلادی
عنوان: نون والقلم؛ نویسنده: جلال آل احمد؛ چاپ نخست 1340؛ چاپ دیگر: تبریز، ابن سینا، چاپ دوم 1344؛ در 208 ص؛ چاپ دیگر: تهران، امیرکبیر، 1357؛ در 199 ص؛ چاپ دیگر: جامه دران، 1384 در 192 ص؛ شابک: ایکس - 964585847؛ چاپ دوم 1385، سوم 1386، چهارم 1387؛ چاپ دیگر: تهران، فراروی، 1385، در 288 ص؛ شابک: ایکس - 9648259720؛ چاپ دیگر: تهران، معیار اندیشه، 1385، شابک: 9646617719؛ چاپ دوم و سوم 1386؛ چهارم 1387؛ پنجم 1388؛ چاپ دیگر: تهران، معین، 1384؛ در 244 ص؛ شابک: 9789647603522؛ چاپ دیگر: تهران، سیمین، چاپ دوم 1387؛ موضوع: داستانهای کوتاه از نویسندگان ایرانی قرن 14 هجری - قرن 20 م
تهران، نهال نویدان، 1389، در 200 ص؛ شابک: 9789645680396؛
تهران، صدای معاصر، 1389، در 184 ص؛ شابک: 9789646494879؛
تهران، مجید، 1386؛ چاپ دوم 1387؛ چاپ سوم 1389، در 200 ص؛ شابک: 9789645680396؛
تهران، نوین، 1392، در 184 ص؛ شابک: 9789646325166؛
و بسیاری ناشران دیگر در سالهای مختلف
نون والقلم داستان یک فرقه ی متصوفه است، که در برابر حاکم وقت میایستند، و حکومت را بدست میگیرند. فرقه برای حکومت کردن با مشکلات بسیاری رودررو میشود، و درمییابد که اجرای عدالت، کار دشواری ست. جلال آل احمد در این داستان نگاهی منفی به امر تصوف در ایران داشته، و آنها را زیر سئوال برده، نیز فرقه را طوری تصویر کرده که به بهائیت نزدیک باشد
ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
بعد از اونکه کتابهای نادر ابراهیمی رو خوندم فکر نمیکردم در ذهن من نویسنده دیگه ای بتونه بیاد و با اون هم ترازی بکنه . حتی با وجود اینکه قلم هنرمندانه سید مهدی شجاعی رو واقعا دوست داشتم ولی جایگاه نادر همیشه برایم محفوظ بود . این دو روز که مدیر مدرسه جلال و بعد هم نون و القلم او را خواندم گمان میکنم برای نادر در رتبه بندی ذهنی خودم رقیبی پیدا کرده باشم.
از این اثر چه بگویم که بتوانم همه حس هایی که موقع خوندن اثرش تجربه کردم رو به درستی پوشش بدم و چیزی رو از از قلم نندازم ؟ قلم نویسنده خاص، انتخاب کلمات منحصربفرد ، شخصیت پردازی بی نظیر ، داستان گویی مثل قصه های مادربرزگ شیرین و جذاب ، پیام های متناسب با نیاز امروز من ِ خواننده هوشمندانه ! نماد پردازی ها بی بدیل . خیلی لذت بردم و از اونجایی که استادم ( در پست های قبلی صحبتش شد ) سه تا کتاب رو به من معرفی کرد ( مدیر مدرسه + نون والقلم+کوری) هم دارم دعا به جان او میفرستم و هم خودم رو سرزنش میکنم که چرا همون دو سال پیش به توصیه استاد عمل نکردم .
همیشه از اسم داستان خیال میکردم باید کتابی نقادانه باشد درباره اهل قلم ، به قلم مربوط است اما داستان درباره دو میرزابنویس است و حالا اینکه چرا از این آیه قرآن استفاده شده برای اسم کتاب ؟ بخوانید تا بدانید! شاید اصلا ( که حتما !) کتاب داشت سبک زندگی و تفکر این دو نفر را با هم مقایسه میکرد. و این مسئله که آن یکی که سید بود مدام نظرش عوض میشد و آنقدرها به اصول پایبند نبود هم نکته بی غرضانه ای نبوده باشد. در این رهگذر سری هم زدم به زندگینامه جلال و حتما مطالعه سایر آثارش رو در الویت قرار میدهم.
البته امروز باید برم و کتاب کوری ساراماگو را بگیرم و بعد از خواندنش حتما از استاد تشکر کنم و ازش بخوام که دوباره بهم کتاب پیشنهاد بده . چون کتابخوانی این دو ماه تابستان یه طرف ، کتابهایی که این دو روز خواندم هم یه طرف !
مشاهده لینک اصلی