افسر شهربانی گفت:«شما حق نداشتین جنازهرو از سردخونه بیمارستان بدزدین. شما مرتکب جرم بزرگی شدین. امیدوارم از عواقب کاری که کردین خبر داشته باشین.» گفتم:«سرکار، آدم غریبهرو که ندزدیدم. زن قانونیمو بردم خونه. زنی رو که سالهای سال باهاش زندگی کردمو برگردوندم پیش خودم. این کار جرمه؟» افسر شهربانی گفت:«بله که جرمه. زنتون تا نمرده بود زنتون بود، وقتی مرد که دیگه زنتون نیست. تازه، آدم عاقل، خودت بگو، آدم لخت میشه و بغل زن مردهاش میخوابه و باهاش عشقبازی میکنه؟» پرسیدم:«جناب، زنم مگه مرده؟» جناب سروان سرش را با عصبانیت تکان داد و گفت:«انگار شما میخواین اوقات منو تلخ کنین؟»...
خرید کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
جستجوی کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد در گودریدز
معرفی کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
خرید کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
جستجوی کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد در گودریدز